
ایگو یا «من» در روانشناسی، بخشی از شخصیت است که وظیفهی تعامل واقعبینانه با جهان بیرون را بر عهده دارد و نقش تعادلدهنده بین خواستههای درونی و قوانین اجتماعی را بازی میکند. این بخش از ذهن، به طور ناخودآگاه رفتارها و تصمیمات ما را شکل میدهد و تاثیر عمیقی بر کیفیت زندگی و روابط ما دارد. تمام تلاش ما دادن اطلاعات مفید به شماست، همراه ما در وب سایت رنگ زندگی باشید.
منشأ کلمه ایگو (Ego) چیست
قبل از بررسی معانی مختلف ایگو، بهتر است ابتدا با ریشهی این واژه آشنا شویم. ایگو از واژه لاتین «I» به معنای «من» گرفته شده است. زمانی که فروید نظریه روانکاوی خود را شکل داد، برای اشاره به بخشی از خود انسان که وظیفه تصمیمگیری را برعهده دارد، از واژه آلمانی «es» استفاده کرد. بعدها مترجم انگلیسی این نظریه، واژه «Ego» را بهعنوان معادل آن برگزید.
ایگو چیست
ایگو بخشی از فعالیتهای خود را بهصورت خودآگاه و بخشی را بهصورت ناخودآگاه انجام میدهد. این بخش از روان از نهاد ناشی میشود و با تجربیات زندگی و آموزشها رشد مییابد. ایگو توانایی تشخیص تفاوت بین «من» و «دیگران» را دارد و بهعنوان میانجی میان خواستههای غیرواقعی نهاد و واقعیتهای دنیای بیرون عمل میکند.
ایگو با بهکارگیری راهکارهای منطقی سعی میکند خواستهها و امیال نهاد را برآورده سازد. اگر این خواستهها با امنیت فردی یا اجتماعی تضاد نداشته باشند، امکان تحقق آنها وجود دارد؛ اما اگر آسیبرسان باشند، ایگو به دنبال روشهای جایگزین میگردد. بهعبارت دیگر، این بخش از روان در هنگام رفع نیازها، به قوانین، آداب اجتماعی و محدودیتهای واقعی توجه میکند.
ایگو خود بهتنهایی قضاوت اخلاقی نمیکند؛ بلکه وقتی کاری به خود فرد آسیبی نزند و خواستهها را تامین کند، آن را مناسب میداند، حتی اگر آن عمل از نظر اخلاقی یا اجتماعی پذیرفته شده نباشد.
ایگو یعنی چه
پاسخ به این پرسش که ایگو در روان شناسی چیست، چندان ساده نیست، زیرا ایگو شامل مجموعهای از ساختارهای اصلی است که شخصیت انسان را تشکیل میدهد.
معنای ایگو به تعریفی بازمیگردد که هر فرد از خود دارد و شناختی است که نسبت به خود به عنوان یک موجود انسانی کسب کرده است. به همین دلیل، ایگوی هر فرد ممکن است با ایگوی دیگران تفاوت داشته باشد.
در حقیقت، بسیاری از روانشناسان ایگو را به عنوان دنیایی میدانند که هر فرد برای خود میسازد و در آن زندگی میکند. نکته جالب این است که پس از شکلگیری این دنیای درونی، افراد کمی مایل به تغییر یا بهبود آن هستند، زیرا تغییر ایگو برای آنها فرآیندی دشوار و پیچیده است.
ایگو به زبان ساده
ایگو به زبان ساده یعنی تصویری که از خودمان در ذهن داریم و باورهایی که درباره “من کی هستم” شکل میدهیم. ایگو بخشی از شناخت شخصیت ماست که سعی میکند بین خواستهها، احساسات و واقعیات زندگی تعادل برقرار کند. وقتی ایگو سالم باشد، کمک میکند خودمان را بهتر بشناسیم و با دیگران خوب رفتار کنیم؛ اما وقتی ایگو بیشازحد بزرگ یا ضعیف باشد، ممکن است باعث مشکلاتی مثل غرور زیاد یا احساس کمارزشی شود. به طور خلاصه، ایگو همان “من” درون ماست که هم دوست دارد دیده شود و هم تلاش میکند واقعیتها را درک کند.
انواع ایگو
انواع ایگو به طور کلی به سه دسته اصلی تقسیم میشوند که برای نخستین بار توسط روانشناس برجسته اریک برن در دهه ۱۹۵۰ معرفی شدند. هدف این تقسیمبندی، ایجاد درکی بهتر از انواع تیپهای شخصیتی و نحوه تعامل با آنها بود.
دستهبندی انواع ایگو در روانشناسی شامل موارد زیر است:
- ایگوی کودکی
- ایگوی بزرگسالی
- ایگوی زمان حال
ایگوی کودکی بازتابدهنده تمامی تجربیات، خاطرات و وقایع مثبت و منفی دوران کودکی است. این بخش شامل خلاقیتها، احساسات و محیطی میشود که فرد در آن رشد کرده است.
ایگوی بزرگسالی بخشی است که انتظار میرود فرد در آن به شکلی بالغ و منطقی رفتار کند. این مرحله، جایی است که ما مسئولیت مدیریت امور روزمره را بر عهده داریم و به نوعی نقش واسطه بین ایگوی کودکی و ایگوی زمان حال را بازی میکند.
ایگوی زمان حال مهمترین نوع ایگو به شمار میرود و نتیجه تأثیر تمام تجربیات گذشته بر فرد در زمان اکنون است. این بخش شامل آموزهها و تاثیراتی است که از والدین، معلمان، دوستان و دیگران دریافت کردهایم و در شکلدهی شخصیت و رفتارهای کنونی نقش دارد.
ایگو در عرفان
در عرفان، ایگو معمولاً به بخش خودمحور و محدود ذهن انسان اشاره دارد که مانع رسیدن به حقیقت مطلق و اتحاد با ذات پاک و الهی میشود. این «منِ» کوچک، همان تصویری است که انسان از خودش ساخته و به آن چسبیده است—تصویری پر از خواستهها، ترسها و تعلقات دنیوی.
عرفا معتقدند که برای رسیدن به آگاهی بالاتر و آرامش واقعی، باید ایگو را شناخت، از آن فراتر رفت و آن را کنار گذاشت. این رهایی از ایگو یعنی ترک خودمحوری و ego-driven بودن و باز شدن به سوی عشق، رحمت و اتحاد با خداوند و کائنات.
به عبارت سادهتر، ایگو در عرفان همان سد و مانعی است که انسان را از درک ذات واقعی خود و جهان هستی بازمیدارد و پاکسازی یا غلبه بر آن، کلید رسیدن به روشنی و حقیقت معنوی است.
سوپر ایگو چیست
التر ایگو یا فراخود بخشی از روان است که به ارزشها و اصول اخلاقی جامعه پایبند است و معمولا بین ۳ تا ۵ سالگی شکل میگیرد. این بخش از روان، ارزشها و قواعد را از والدین، مربیان و محیط اطراف یاد میگیرد و نقش قضاوتگر را بر عهده دارد.
سوپرایگو ما را تشویق میکند تا استانداردهای اخلاقی را رعایت کنیم، مسئولیتپذیر باشیم و رفتارهایی داشته باشیم که در جامعه پذیرفته شدهاند. وقتی مطابق با خواستههای این بخش رفتار کنیم، احساس افتخار و رضایت درونی داریم، اما اگر بیشتر تحت تأثیر امیال نهاد و ایگو باشیم، ممکن است دچار شرم و عذاب وجدان شویم.
بخشی از سوپرایگو در ناخودآگاه قرار دارد و گاهی به آن «صدای وجدان» گفته میشود. این بخش مانع از تحقق خواستههای ناسازگار نهاد مانند رفتارهای پرخاشگرانه یا جنسی نامتعارف میشود و سعی میکند ایگو را به رعایت ارزشهای اخلاقی در کنار واقعیتها ترغیب کند.
ارزشها و آموزههای سوپرایگو ابتدا به شکل آگاهانه دریافت میشوند و به تدریج وارد ناخودآگاه میگردند. والدین نقش مهمی در شکلگیری این بخش دارند؛ بهعنوان مثال، وقتی کودک فقط در صورت انجام کار درست مورد محبت قرار میگیرد، بعدها نیز ممکن است برای جلب رضایت دیگران، خواستهها و نیازهای خود را نادیده بگیرد.
بخشهای مختلف سوپرایگو
التر ایگو از دو بخش اصلی خود ایدئال و وجدان تشکیل شده است. وجدان همان صدای درونی است که ما را به انجام کارهای درست ترغیب میکند و در صورت انجام ندادن آنها، احساس گناه و سرزنش در ما ایجاد میکند. خود ایدئال تصویری است که از خودمان داریم و انتظار میرود به آن شباهت داشته باشیم؛ اگر رفتاری برخلاف این تصویر انجام دهیم، سوپرایگو دوباره با ایجاد حس گناه ما را تنبیه میکند. وقتی مطابق با ندای وجدان یا معیارهای خود ایدئال رفتار میکنیم، سوپرایگو با احساس افتخار و رضایت درونی به ما پاداش میدهد. این خود ایدئال معمولا بر پایه توقعات والدین و جامعه شکل میگیرد.
تفاوت سلف و ایگو
تفاوت بنیادی بین سلف و ایگو در نوع نگرش آنها به فرد است. سلف یا خود واقعی همان چیزی است که واقعاً هستید، در حالی که ایگو تصویری است که شما درباره خودتان ساختهاید و به آن باور دارید.
بسیاری از افراد تفاوت میان ایگو و سلف را نمیشناسند و به همین دلیل تمایلی برای درک مفهوم ایگو ندارند، زیرا تصور میکنند راهی برای فرار از ایگو وجود ندارد و خود را محکوم به سرنوشت تعیینشده میبینند.
راه رهایی از ایگو چیست
راه رهایی از ایگو به معنای کاهش تأثیرات منفی و کنترل بیش از حد آن بر زندگی و ذهن است. برای این کار میتوان چند راهکار مهم را در نظر گرفت:
-
خودآگاهی و مراقبه: با تمرین ذهنآگاهی و مراقبه، میتوانید بهتر به افکار و احساسات خود آگاه شوید و فاصلهای میان «خود واقعی» و ایگو ایجاد کنید.
-
پذیرش و شفافیت: قبول کردن ضعفها و نقاط قوت خود بدون قضاوت شدید، کمک میکند که ایگو کمتر کنترل شما را در دست بگیرد.
-
خدمت به دیگران: تمرکز کمتر روی خود و بیشتر روی کمک به دیگران میتواند از خودمحوری ایگو بکاهد.
-
تفکر انتقادی درباره باورها: باورهای نادرست یا تعصباتی که ایگو ساخته است را بشناسید و به چالش بکشید.
-
رشد معنوی: مطالعه و تمرینهای معنوی مانند فلسفه، یوگا یا رواندرمانی میتواند به کاهش نفوذ ایگو کمک کند.
در نهایت، رهایی کامل از ایگو شاید امکانپذیر نباشد، اما میتوان آن را به شکلی سالم و متعادل مدیریت کرد تا زندگی روانی سالمتر و متوازنتری داشته باشید.
تعریف رایج ایگو در میان مردم چیست
یکی از پرکاربردترین تعاریف ایگو، همان حس خودبزرگبینی یا ارزش قائل شدن زیاد برای خود است. برای روشنتر شدن موضوع، باید گفت که وقتی فردی بیش از حد به خودش توجه میکند، معمولاً گفته میشود که ایگویی قوی دارد. فردی که خود را برتر و مهمتر از دیگران میداند، معمولاً به عنوان ایگومانیاک (Egomaniac) یا خودخواه و خودمرکز توصیف میشود.
مترادف کلمه ایگو چیست
مترادفهای مختلف ایگو و توضیح هر یک
اگر میخواهید با چندین معنای متفاوت و مترادف کلمه ایگو آشنا شوید، در ادامه توضیحاتی درباره هر کدام ارائه شده است.
غرور (Conceit)
غرور یکی از مترادفهای رایج ایگو است که به معنای داشتن عزت نفس بیش از حد میباشد. افرادی که دچار غرور زیاد هستند، معمولاً خود را بالاتر از دیگران میبینند.
تکبر (Arrogance)
تکبر نیز مترادفی برای ایگو به شمار میرود و به فردی اشاره دارد که بسیار مستبد است و همیشه انتظار احترام کامل از دیگران را دارد. چنین افرادی تمایل دارند کنترل موقعیتهایی را به دست بگیرند که شاید در واقع تحت اختیارشان نباشد و معمولاً با تحقیر دیگران، برتری خود را نشان میدهند.
خودمهمپنداری (Bigheadedness)
خودمهمپنداری نوعی از ایگو است که در آن فرد احساس اغراقآمیزی نسبت به تواناییها و اهمیت خود دارد و دیگران را کمتر ارزشمند میداند.
خودپسندی (Self-Satisfaction)
خودپسندی به معنای رضایت بیش از حد از خود است. این افراد چنان از خود راضی هستند که ممکن است باعث ناراحتی و خشم دیگران شوند.
برتری (Superiority)
حس برتری هم یکی از معادلهای ایگو است. اگرچه برتری در ظاهر مثبت به نظر میرسد، اما مشکل زمانی پیش میآید که فرد بدون دلیل منطقی خود را بالاتر از دیگران بداند.
خودنمایی (Pomposity)
خودنمایی یا فخرفروشی به رفتاری اشاره دارد که فرد به شکل اغراقآمیزی خود را بزرگ و مهم نشان میدهد و معمولاً در محیطهای اجتماعی یا کاری بیش از حد جدی گرفته میشود.
خودبینی (Vanity)
خودبینی معمولاً مربوط به علاقه زیاد به ظاهر است. افراد خودبین نه تنها شیفته چهره و شکل ظاهری خود هستند، بلکه در مورد دستاوردها و تواناییهایشان نیز دچار غرور بیش از حد میشوند.
تعریف ایگو در روانشناسی و روانکاوی
افراد مغرور معمولاً فکر نمیکنند که فقط آدم خوبی هستند، بلکه خود را فراتر از این نیز میپندارند. این افراد که خودشیفته نامیده میشوند، همانند نارکیسوس، اسطوره یونانی که عاشق تصویر خود بود، مجذوب تصویر و انعکاس خود هستند و ممکن است زمان زیادی را صرف نگاه کردن به خود کنند.
اگر شما نیاز مداوم به تحسین دیگران دارید، خود را لایق بهترینها میدانید، حس همدلی کمی دارید، رفتار متکبرانه دارید، مدام درباره موفقیت هایتان خیالپردازی میکنید و در سوءاستفاده از دیگران تردید ندارید، احتمالاً دچار خودشیفتگی شدهاید.
تعریف روانشناختی ایگو چیست
معنی ایگو در روانشناسی
تعریف ایگو در روانشناسی کاملاً متفاوت از کاربرد معمول این کلمه در زبان روزمره است. در روانشناسی، ایگو مفهومی خنثی دارد و به بخشی از «خود» اشاره میکند که نقش مهمی در شخصیت و رفتار فرد ایفا میکند.
خود در برابر جهان و دیگران
روانشناسان ایگو را به عنوان تمایز میان خود فرد و دیگران میشناسند. به عبارت دیگر، برای این که فرد بتواند بین افکار و احساسات خود و نظرات دیگران تفاوت قائل شود، باید منیت یا ایگوی قوی داشته باشد. این منیت یا ایگو مرکز افکار، رفتار و تجربیات فرد است.
دیدگاه فروید درباره ایگو
همانطور که اشاره شد، فروید از ایگو به عنوان یکی از سه بخش اصلی ساختار روان انسان نام برده است. این سه بخش شامل خود (Ego)، نهاد (Id) و فراخود (Super-ego) هستند. نهاد بخش اولیه و غریزی ذهن است، فراخود بخش اخلاقی و انتقادی است که رفتار و افکار را ارزیابی میکند، و ایگو یا خود نقش واسطهای آگاهانه را میان این دو ایفا میکند.
ایگو به عنوان واسطه آگاهانه
از نظر فروید، ایگو میان نهاد و فراخود قرار دارد و نقش میانجی را برعهده دارد. به طور مثال، زمانی که فرد میل یا نیاز ناخودآگاهی دارد که از نهاد نشأت میگیرد، فراخود این خواسته را قضاوت میکند و در نهایت ایگو تصمیم میگیرد که آیا به آن نیاز پاسخ داده شود یا نه. به این ترتیب، ایگو ارتباط میان این دو بخش ذهن را برقرار کرده و پیامدهای رفتارهای آنها را مدیریت میکند.
ایگو و درک واقعیت
ایگو بخشی از خود فرد است که قادر به درک واقعیتهای محیط پیرامون میباشد. برای نمونه، حس کردن بوی گل، چشیدن طعم یا شنیدن صدایی مانند بوق، نمونههایی از پردازش واقعیت توسط ایگو هستند. این بخش از ذهن مسئول تحلیل منطقی اطلاعات حسی است و تمام رویدادهای محیط را شناسایی و معنا میبخشد.
مترادف کلمه ایگو در روانشناسی چیست
مترادفهای ایگو در روانشناسی
کلمات مرتبط با ایگو چیست
خودخواهی (Egoism)
در این بخش، معنای خودخواهی به عنوان یکی از تعاریف ایگو را بررسی میکنیم. خودخواهی یک مفهوم فلسفی است که بیان میکند رفتارهای اخلاقی افراد بر پایه تأمین منافع شخصیشان شکل میگیرد. بسیاری که باور دارند داشتن ایگوی بزرگ یا خودخواهی اشتباه است، ممکن است این دیدگاه را غیرمنطقی بدانند؛ اما واقعیت این است که ابتدا باید مراقب خود بود تا بتوان بهتر از دیگران حمایت کرد.
برای نمونه، در هواپیما به مسافران توصیه میشود ابتدا ماسک اکسیژن خود را بزنند و سپس به دیگران کمک کنند. همچنین، اگر همیشه دیگران را بر خود مقدم بدانید، ممکن است دچار خستگی، بیماری یا افسردگی شوید.
خودستایی (Egotism)
خودستایی به معنای داشتن ایگوی بزرگ است. فردی که خودستا و مغرور باشد، نمیتواند از صحبت درباره خود دست بردارد. چنین شخصی خود را بالاتر و مهمتر از دیگران میبیند و میخواهد همه این برتری او را بدانند.
خودمحوری (Egocentrism)
روانشناس ژان پیژه این واژه را برای توصیف کودکان به کار برد که نمیتوانند جهان را جز از دید خود ببینند و قادر نیستند دیدگاه دیگران را درک کنند. بعدها دیوید الکیند درباره خودمحوری نوجوانان گفت که آنها تمایل دارند تمام تمرکزشان را روی خود و نظرات دیگران درباره خودشان بگذارند. امروزه خودمحوری را میتوان بهخوبی با عبارت «فکر کردن به این که همه چیز به من مربوط است» تعریف کرد. در ادامه، از منظر روانشناسی، به نحوه تشخیص سلامت یا ناسالم بودن ایگو میپردازیم.
روش تشخیص سالم بودن یا نبودن ایگو چیست
روانشناسی ایگو توانایی تمایز بین ایگوی سالم و ناسالم را دارد. در این بخش به ویژگیهای هرکدام میپردازیم. فردی که ایگوی ناسالم دارد، تصویری غیرواقعی از خود خواهد داشت و ممکن است خود را بهتر یا بدتر از واقعیت ببیند. چنین افرادی ممکن است به سمت خودشیفتگی مفرط یا افسردگی شدید گرایش پیدا کنند.
در مقابل، کسانی که ایگوی سالمی دارند، نگرشی واقعبینانه نسبت به تواناییها و موفقیت فردی خود دارند. این افراد از نظر روانی به اندازهای قوی هستند که بتوانند با دشواریهای زندگی مقابله کنند. آنها خود را فردی ارزشمند، قابل قبول و دستکم به اندازه دیگران مهم میدانند. همچنین توانایی شنیدن و پذیرفتن نظرات دیگران را دارند، در حالی که به دیدگاه خود نیز احترام میگذارند.
همچنین لازم است اشاره کنیم که ایگو ممکن است در کودکی یا در مواجهه با شرایط آسیبزا دچار اختلال شود. تجربیات گذشته یا حرفهای دیگران درباره فرد میتواند توانایی او در داشتن حس ارزشمندی را تحت تأثیر قرار دهد. اگر ایگوی فرد ضعیف باشد، این میتواند نشاندهنده نیاز او به کنار آمدن با افسردگی یا آسیبهای روانی گذشته باشد.
در این شرایط، روانشناسان با کمک به فرد در پردازش افکار، احساسات و رفتارها میتوانند به بهبود ایگوی او کمک کنند. داشتن ایگوی سالم و عزت نفس مثبت به فرد این امکان را میدهد که احساس رضایت و خوشبختی بیشتری نسبت به خود واقعیاش داشته باشد.
روان درمانی و مشاوره میتواند به کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی کمک کند. اگر شرکت در جلسات حضوری برای شما دشوار است، جلسات رواندرمانی آنلاین گزینه مناسبی به شمار میروند.
اجزای ایگو چیست
حالا که با مفهوم ایگو بیشتر آشنا شدهاید، باید بدانید که ایگو شما معمولاً از سه بخش اصلی تشکیل شده است: یک نام، یک شخصیت و یک داستان شخصی. این داستان شامل مجموعهای از خاطرات، باورها، عقاید و احساساتی است که پاسخ به پرسشهایی مانند:
-
شما کی هستید؟
-
در کجا متولد شدهاید؟
-
در چه زمینههایی توانمند یا ضعیف هستید؟
-
چه تجربیاتی را پشت سر گذاشتهاید؟
و همچنین هزاران جزئیات دیگر را در بر میگیرد.
نفس یا ایگو چطور ساخته می شود
انواع تفکراتی که منجر به شکلگیری ساختار ایگو میشوند، شامل مواردی مانند:
-
من در ریاضی خوب نیستم
-
باهوش نیستم
-
ککومکهایم ظاهر مرا ناخوشایند کردهاند
-
هیچکس مرا دوست ندارد
-
من از تو بهترم
-
این کار احمقانه از من بود
ایگو در پشت واژه “من” در قالب افکار بیانی پنهان شده و هویت ما را شکل میدهد.
وقتی این افکار را داریم و حتی به کوچکترین بخشی از آنها باور داریم که ما را تعریف میکنند، در واقع در حال ساخت یا تقویت ایگوی خود هستیم. این موضوع ممکن است زمانی شروع شده باشد که در دوران کودکی در زمین بازی مورد تمسخر قرار گرفتیم یا از طرف معلم یا والدینمان مورد تشویق یا سرزنش قرار گرفتیم.
در همه فرهنگها، شکل دادن تصویری از خود بخشی طبیعی از روند اجتماعی شدن است.
اما زمانی که این تصویر از خود منفی، اشتباه یا بیش از حد مثبت باشد، مشکلاتی به وجود میآید. از آنجا که مفهوم “خود” در دوران کودکی شکل میگیرد، طبیعی است که تصویر ساخته شده از خود در بزرگسالی همیشه با واقعیت تطابق نداشته باشد.
چگونه ایگو را تشخیص دهیم
تشخیص ایگو کار آسانی نیست، زیرا معمولاً پشت نظرات و باورهایی پنهان میشود که ظاهراً منطقی به نظر میرسند و ما معمولاً به دنبال کشف آنها نمیرویم.
اما با توجه به برخی افکار مشخص، مانند مواردی که پیشتر ذکر شد، میتوان نمای کلیای از ایگو به دست آورد. سادهترین روش برای شناسایی ایگو، توجه به واکنشهای احساسی است که پشت آن پنهان شدهاند:
-
عصبانیت نسبت به شخصی نزدیک
-
نیاز به حقانیت و درست بودن
-
احساس ناامنی در شرایط خاص
-
حسادتی بیدلیل
-
تمایل به جلب توجه و تحت تأثیر قرار دادن دیگران
این احساسات معمولاً ریشه در باورهای نادرستی دارند که ایگو بر اساس آنها شکل گرفته است.
در ابتدا، مشاهده این واکنشهای احساسی و رفتارهای ظاهری آسانتر از شناخت دقیق ایگویی است که باعث آنها شده است.
ایگو خودشیفته و غیرقابل اعتماد است
داشتن ایگو معمولاً با خودبینی همراه تلقی میشود و به کسی اشاره دارد که خود را برتر از دیگران میداند. اما این تنها بخشی از مفهوم ایگو است.
در واقع، هر فرد ممکن است هم عزت نفس مثبت و هم عزت نفس منفی داشته باشد، و ما همیشه به این دو جنبه به صورت همزمان آگاه نیستیم. هر دو نوع عزت نفس، بخشهایی از ایگو را تشکیل میدهند و اغلب این جنبههای مثبت و منفی شخصیت ما تقریباً در تعادل هستند و از نظر احساسی یکدیگر را متعادل میکنند.
این وضعیت باعث میشود فرد درون خود درد عمیقی را تحمل کند که معمولاً برای پنهان کردن آن، ممکن است با خودستایی و نمایش اعتماد به نفس، یک تصویر قوی از خود بسازد؛ در حالی که در واقع با احساس ناامنی، بیارزشی و ناکافی بودن دست و پنجه نرم میکند.
ایگو در زندگی امروز
اصطلاح «ایگو محور بودن» (Egoic) این روزها زیاد به گوش میخورد و به معنای «مرتبط با ایگو» یا «مربوط به من» است. وقتی افکار، انگیزهها، احساسات و رفتارهای فرد حول محور «من» و خودمحوری بچرخد، گفته میشود آن فرد ایگو محور است. در این حالت، واکنشها و تصمیمها بیشتر برای حفظ منافع شخصی و خودمحوری شکل میگیرند.
اغلب افراد وقتی به افکار و احساسات خود توجه میکنند، در واقع با ایگوی خود در ارتباط هستند و به این فکر میکنند که چه میخواهند، چه کسانی هستند و دیگران چگونه درباره آنها قضاوت میکنند. این افراد معمولاً خودخواه محسوب میشوند چون بیشتر به خودشان و نیازهای خودشان میاندیشند و واکنشهایشان هم حول منیتشان است.
اما در برخی موقعیتها، مثل وقتی که غرق مطالعه یک کتاب میشوید، روی پروژهای جذاب کار میکنید یا مکالمهای دلنشین دارید، «من» یا ایگو کمتر در مرکز توجه است. در این شرایط واکنشها بدون تمرکز آگاهانه روی خود و بدون دغدغه سود و زیان شخصی شکل میگیرند. در این مواقع، میزان خودمحوری و تمرکز بر «من» کمتر است.
مهم است بدانید که ایگو محور بودن همیشه برابر با خودخواهی نیست. افراد خودخواه ممکن است ایگو محور باشند، اما برخی افراد هم هستند که به شدت خودانتقادگر بوده و نگرش منفی نسبت به خود دارند، مانند کسانی که دچار افسردگی هستند؛ این افراد نیز به شدت روی خود متمرکزند و به نوعی خودمحور محسوب میشوند.
اصطلاحات «خودخواهی»، «خودمحوری»، «خودپرستی» و «ایگو محوری» ممکن است بهطور اشتباه جایگزین هم شوند، در حالی که هر کدام به جنبههای متفاوتی از تاثیر منیت و ایگو روی افکار، انگیزهها، احساسات و رفتارهای ما اشاره دارند.
چگونه کنترل ایگو را بر خود کاهش دهیم
کاهش کنترل ایگو بر رفتار و ذهن، به معنای کمتر کردن تأثیر خودمحوری و منیت بر تصمیمها و واکنشهاست. برای این کار میتوان راهکارهای زیر را در نظر گرفت:
-
خودآگاهی را افزایش دهید
با تمرین مراقبه، ذهنآگاهی و توجه به لحظه حال، میتوانید افکار و واکنشهای ایگو را بهتر بشناسید و فاصله بگیرید. -
گوش دادن فعال به دیگران
سعی کنید به جای تمرکز روی خود، بیشتر به دیدگاه و احساسات دیگران گوش دهید و آنها را درک کنید. -
تمرین تواضع و فروتنی
پذیرفتن اشتباهات و نقاط ضعف خود، باعث میشود کمتر تحت تأثیر ایگو قرار بگیرید و با دید بازتری رفتار کنید. -
پذیرش انتقاد
انتقاد را فرصتی برای رشد و یادگیری بدانید و آن را به جای حمله شخصی، به چشم بازخورد سازنده ببینید. -
خدمت به دیگران و کمک کردن
انجام کارهای داوطلبانه یا کمک به دیگران باعث میشود تمرکز شما از خودتان به سمت جامعه و اطرافیان تغییر کند. -
خودبازنگری مداوم
هر روز زمانی را به بررسی رفتارها، انگیزهها و واکنشهای خود اختصاص دهید و سعی کنید ریشههای ایگویی آنها را بشناسید.
با تکرار این تمرینها، کنترل ایگو بر شما کمتر میشود و زندگی روانی سالمتر و متعادلتری خواهید داشت.
روش تشخیص سالم بودن یا سالم نبودن ایگو
اگر درباره تشخیص ایگوی سالم از ناسالم سوال دارید، باید بگوییم که در روانشناسی امکانپذیر است! فردی که ایگوی سالم دارد، تصویری واقعبینانه و درست از خود دارد، اما ایگوی ناسالم باعث میشود فرد دیدگاهی غیرواقعی از خود داشته باشد و خودش را بهتر یا بدتر از آنچه هست ببیند. به عبارت دیگر، ممکن است چنین فردی دچار خودشیفتگی یا افسردگی شود.
کسی که ایگوی سالم دارد، انگیزه و روحیهای قوی دارد، تواناییها و موفقیتهایش را به درستی ارزیابی میکند و برای مقابله با مشکلات زندگی آماده است.
از ویژگیهای افراد با ایگوی سالم، میتوان به احترام گذاشتن به حقوق دیگران، همدلی و پذیرفتن نظرات مختلف اشاره کرد.
ایگو ممکن است در دوران کودکی یا به دلیل تجربیات آسیبزا دچار آسیب یا ضعف شود؛ در این موارد، رواندرمانی میتواند به تقویت ایگو و کاهش مشکلات مرتبط کمک کند.
آیا ایگو غیر قابل اعتماد و خود شیفته است
اصطلاح ایگو اغلب با خودبینی همراه است و معمولاً برای توصیف کسی به کار میرود که فکر میکند از دیگران برتر است، اما این تعریف کامل ایگو نیست.
در واقع، ایگو از ترکیب عزت نفس مثبت و منفی شکل میگیرد؛ عزت نفس مثبت بر پایه باورهای مثبت ما نسبت به خودمان است و عزت نفس منفی بر پایه باورهای منفی درباره خود.
وقتی احساسات منفی نسبت به خود بر ما غالب شود، عزت نفس کاهش یافته و فرد دچار احساس ناامنی، کمارزشی و ناتوانی میشود.
ایگو در روانکاوی فروید
از دیدگاه فروید، شخصیت انسان از سه بخش تشکیل شده است: نهاد، من و فرا من. بخش «من» همان ایگو است که نقش واقعبینانهای در زندگی ایفا میکند و مسئول مدیریت واقعیت است. ایگو تلاش میکند بین خواستههای غیرمنطقی نهاد و ارزشهای اخلاقی فرا من تعادل برقرار کند.
ایگو که از نهاد رشد یافته، راهکارهایی پیدا میکند که در جهان واقعی پذیرفته شوند. این بخش از شخصیت تنشهای ناشی از نرسیدن خواستهها را کاهش میدهد و کوششی میکند تا دیدی واقعگرایانه از جهان به نهاد ارائه دهد.
ایگو چگونه مانع دستیابی به اهداف می شود
وقتی ایگو از تعادل خارج شود، تبدیل به مانعی بزرگ برای رسیدن به اهداف میشود. ایگو نامتعادل زمانی مشکلساز است که پس از کسب موفقیتها دچار غرور شویم و دیگر برای دستیابی به اهداف بلندمدت تلاش نکنیم؛ در این حالت احتمال شکست افزایش مییابد. همچنین، اگر از قبول مسئولیت طفره برویم و توجه خود را از اهداف اصلی برداریم، ایگو باعث میشود مسیر موفقیت را از دست بدهیم.
هفت ایگوی اصلی
هفت ایگوی اصلی عبارت اند از:
- غرور
- طمع
- شهوت
- خشم
- شکم پرستی
- حسادت
- تنبلی
چگونه از مکانیزمهای دفاعی آسیبزا ایگو رها شویم
قبل از آنکه یاد بگیرید چگونه ذهن خود را از مکانیزمهای دفاعی ایگو رها کنید، باید یک نکته مهم را بدانید:
تمام الگوهای ذهنی منفی نیستند
گاهی باور کردن یک فرض خاص لازم است تا بتوانیم خود را در برابر مشکلات ناامیدکننده محافظت کنیم. گاهی باید سریع به نتیجه برسیم و فرضیاتی بسازیم که از ما در برابر خطر محافظت کند؛ مثلاً فرض کردن اینکه فردی با کلاه تاریک ممکن است تهدیدی باشد. همچنین بدون داشتن آرزو و هدف، پیشرفت در زندگی ممکن نیست.
اما وقتی این الگوها شروع به دخالت در روان، احساسات و معنویت ما کرده و زندگی را تلخ میکنند، تبدیل به دامهای ذهنی میشوند.
۱. تمرین مشاهدهگر بودن
وقتی احساس منفی درون شما ظاهر میشود، آن را به عنوان یک ناظر یا روانشناس درون خود بررسی کنید. از خود بپرسید:
– چه احساسی دارم؟
– پشت این احساس چه فکری وجود دارد؟
– چه شواهدی از این فکر یا احساس دارم؟
– ممکن است توضیح دیگری هم وجود داشته باشد؟
– چه گزینههای دیگری دارم؟
با کنجکاوی و باز بودن، حتی میتوانید تجربیات خود را یادداشت کنید.
۲. نگاه مهربانانه و محبتآمیز به زندگی
بسیاری از باورها و افکار سمی از ترس ناشی میشوند؛ ترسی از ناکافی بودن، آسیب دیدن یا ترک شدن. مقابل ترس، عشق و محبت قرار دارد که دل و ذهن را باز میکند. برای بهبود مکانیزمهای دفاعی ایگو، باید با خود، دیگران و زندگی با محبت رفتار کنیم. این کار ساده نیست و نیاز به تمرین و زمان دارد. حتی ناتوانی در مهربان بودن هم با همدلی قابل بهبود است.
از خود بپرسید: آیا میتوانم با ناتوانی خود در مهربانی هم مهربان باشم؟ آیا میتوانم در سختیها نرمش نشان دهم؟
۳. چالش و مقاومت در برابر افکار
هر وقت فکری درباره خود یا دیگران به ذهنتان رسید، بپرسید: «آیا این فکر درست است؟»
با به چالش کشیدن فرضیات ذهنی، قدرت و نفوذ آنها را کاهش دهید. افکاری که بدون بررسی میمانند، میتوانند به دیکتاتورهای درونی تبدیل شوند و ما را به سمت احساسات منفی سوق دهند.
سوال ساده «آیا مطمئنم که این ۱۰۰٪ درست است؟» میتواند بسیار آزاد کننده باشد.
۴. مدیتیشن
مدیتیشن روشی باستانی برای دسترسی به آرامش درونی است که نیازی به باور مذهبی ندارد. این تکنیک به شما کمک میکند افکار را بدون اینکه خودتان بدانید هویتتان هستند، مشاهده کنید. افکار مانند ابرهایی هستند که روی آسمان ذهن شما شناورند؛ آسمان ثابت و بدون تغییر باقی میماند.
ابتدا روزانه ۵ تا ۱۰ دقیقه مدیتیشن کنید. یک محیط آرام انتخاب کنید، بنشینید، چشمها را ببندید و نفس کشیدن خود را دنبال کنید. وقتی ذهن شما منحرف شد، دوباره توجه خود را به نفس برگردانید.
با ادامه این تمرین، ذهن آرامتر میشود و میتوانید مکانیزمهای دفاعی ایگو را راحتتر تشخیص دهید.
۵. به خود زمان بدهید و مهربان باشید
به خودتان فرصت بدهید و بپذیرید که انسانید و اشتباه کردن بخشی از زندگی است. با پذیرش این واقعیت، فشار و استرس کمتری را تجربه خواهید کرد و فضای بهتری برای رشد ذهنی و عاطفی خود ایجاد خواهید کرد.
نقشهای ایگو که رشد شخصی را مختل میکنند
۱- تماشاگر بیگناه
یکی از بزرگترین موانع رشد فردی، فریب دادن خود با این باور است که هرگز اشتباهی نکردهایم. بسیاری از افراد در انکار یا اجتناب زندگی میکنند و به همین دلیل نمیتوانند عیبها و ضعفهای خود را بهدرستی ببینند. مثلاً ممکن است بگویند: «دنیا پر از اشتباه است، اما من کاملاً بیگناه هستم.» این نگرش باعث میشود تا ارتباط بین رفتارها و زندگیشان با دنیای اطرافشان را نادیده بگیرند و از مسئولیتپذیری طفره روند.
۲- نقاد بیگناه
این مکانیزم دفاعی شباهت زیادی به تماشاگر بیگناه دارد، با این تفاوت که این بار فرد به جای روبهرو شدن با خود، با انتقاد از دیگران و جامعه از مواجهه با مشکلات خود فرار میکند. این افراد تصور میکنند که با انتقاد کردن، از گله و جریان اصلی جدا شدهاند، اما در واقع همچنان احساس تعلق و وابستگی نادرستی دارند.
توجه داشته باشید که تفکر نقادانه ابزاری مهم برای رشد است، اما وقتی صرفاً برای بزرگنمایی خود و کوچک شمردن دیگران به کار رود، مانع پیشرفت میشود. فقط دیدن کاستیها کافی نیست، بلکه باید به دنبال راهحل نیز بود.
۳- قربانی بیگناه
اغلب با کسانی مواجه شدهایم که تمام مشکلات خود را به گردن دیگران میاندازند و مسئولیت زندگیشان را نمیپذیرند. این مکانیزم دفاعی ایگو باعث میشود فرد نقش قربانی را بازی کند و از پذیرش اشتباهات و مسئولیتهای خود اجتناب نماید. در واقع این رفتار نوعی دفاع از خود است که مسئولیت را از فرد سلب میکند و به جای آن، مشکلات را به عوامل بیرونی نسبت میدهد.
قربانی بیگناه ایگو تلاش میکند بگوید شکستها و مشکلات ناشی از ضعف دیگران است، نه ضعف خودش.
۴- کنترلکننده همهچیز
آخرین نقش، کنترلکننده مطلق است که با هدف حفظ امنیت و آرامش شکل میگیرد. اما مشکل این است که این مکانیزم دفاعی بر این فرض استوار است که کنترل کامل بر همه چیز باعث ایمنی میشود. در واقعیت، هرچه بیشتر بخواهیم زندگی، دیگران و شرایط را تحت کنترل داشته باشیم، بیشتر خودمان را تحت فشار قرار میدهیم و رنج میبریم.
این رفتار باعث میشود تا روابطمان با اطرافیان آسیب ببیند و در برابر تغییرات طبیعی زندگی مقاومت کنیم. قدرت واقعی وقتی به دست میآید که کنترل بر پایه عشق و اعتماد باشد، نه ترس و اضطراب.
⏬مقالات پیشنهادی برای شما عزیزان⏬
مهارت گفتگو چیستچگونه کمبود ویتامین B12 را جبران کنیمچطور دختری توانمند و مستقل تربیت کنیم
محتوای بسیار مفید و ساختارمند، خسته نباشید. ✔